جدول جو
جدول جو

معنی سکه شناس - جستجوی لغت در جدول جو

سکه شناس
(نَ / نُو گُ ذَ تَ / تِ)
سکه شناسنده. آنکه مسکوک اصیل را از مسکوک تقلبی تشخیص دهد، پول پرست. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
سکه شناس
دانگشناس آنکه مسکوک اصیل را از از مسکوک تقلبی تشخیص دهد، پول پرست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ویژگی آنکه فقط یک تن را بشناسد و در دوستی و وفاداری نسبت به او پایدار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخن شناس
تصویر سخن شناس
کسی که نیک وبد شعر یا نوشته ای را دریابد، سخن سنج، شناسندۀ سخن، سخن دان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپهر شناس
تصویر سپهر شناس
منجم، ستاره شناس، کاهن، برای مثال شنیده ام من و بسیار کس شنیدستند / هم از سپهرشناس و هم از ستاره شمر (امیرمعزی - ۲۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
(نَ خَ دَ / دِ)
کنایه از منجم و کاهن. (آنندراج) :
شنیده ام من بسیار کس شنیدستند
هم از سپهرشناس و هم از ستاره شمر.
که گر کسی بفلک برشود ز روی زمین
ستارگان همه او را شوند فرمان بر.
میرمعزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِکْ کَ / کِ شِ)
فن شناختن سکه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مِ اَ)
نکته دان. زیرک و بافراست و بابصیرت در سخن. (ناظم الاطباء) ، آنکه امور نیک و بد را تشخیص دهد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(پَرْرا)
وقت شناس
لغت نامه دهخدا
(زَ)
اسب که جز به رائض یا صاحب خود پشت ندهد. (یادداشت مؤلف) ، که جز به فرد معین متوجه و نگران نباشد
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
سنگ شناسنده. کسی که در علم سنگ شناسی متبحر است. عالم علم الاحجار
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
شناسندۀ سخن. سخندان. سخن سنج. ادیب:
سخن شناسان بر جود او شدید یقین
کجا یقین بود آنجا بکار نیست گمان.
فرخی.
دانی که من آن سخن شناسم
کابیات نو از کهن شناسم.
نظامی.
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای دلبرا سخن اینجاست.
حافظ.
بر ضمیر خورشید اقتباس هوشمند سخن شناس در نقاب شبهه و اقتباس مخفی نخواهد بود. (حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
زهر شناس آنکه انواع سموم را شناسد زهر شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته شناس
تصویر نکته شناس
آنکه امور نیک و بد را تشخیص دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه شناس
تصویر گاه شناس
وقت شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ شناس
تصویر سنگ شناس
کسی که در علم سنگ شناسی متبحر است عالم علم الاحجار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساز شناس
تصویر ساز شناس
آنکه انواع سازها و آلات موسیقی را شناسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه شناس
تصویر راه شناس
آنکه راه را نیکو شناسد راهدان بلد
فرهنگ لغت هوشیار
آدم وفادار کسی که وقتی چشمش تو روی کسی بازشد دیگر دست ازاو بر نمی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکه شناسی
تصویر سکه شناسی
دانگشناسی فن شناختن سکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخن شناس
تصویر سخن شناس
سخن سنج و سخن دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکه شناس
تصویر یکه شناس
((یِ یا یِ کِّ. ش))
آدم وفادار، کسی که وقتی چشمش تو روی کسی باز شد دیگر دست از او بر نمی دارد
فرهنگ فارسی معین
اسم ادیب، سخن پرداز، سخندان، ناقد، سخن فهم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
Toxicologist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
toxicologue
دیکشنری فارسی به فرانسوی
به کودکی گویند که تنها با مادرش یا فردی آشنا خو گرفته و در
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
toxicologista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
toxicólogo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
tossicologo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
токсиколог
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
毒理学家
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
toksykolog
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
токсиколог
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
Toxikologe
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سم شناس
تصویر سم شناس
toxicoloog
دیکشنری فارسی به هلندی